10 و 11 ماهگی گل پسرم

سلام به روی با ارزشترین بهونه ی زندگیم (علی آقا)

پسر گلم تو این دو ماه خیلی خوش اخلاقتر و بازیگوشتر شده.رفلاکسش تا حدود زیادی برطرف شده و رژیمهای دو نفرمون جواب داد و حساسیت غذاییش هم برطرف شد.فقط مشکل سنگ کلیه و جراحی و ختنش مونده.تو این ماه کلی فکر کردیم تا تصمیم بگیریم که شما رو همین جا جراحی کنیم یا بریم شمال تا دست تنها نباشیم.تصمیم به موندن تو تهران شد.برای شما تو بیمارستان کودکان نوبت جراحی رزرو شد.مادرجون(مامان ریحانه) هم با برنامه ریزی اومدن پیش ما تا کمک حالمون باشه.دستش درد نکنه و خدا بهش سلامتی بده.

صبح روز 24 دی شما بستری شدی و ....داستانهای دردناک بعدش.

واقعا اون روز دلم ذره ذره آب شد.خیلی برام سخت بود.خداروشکر عملت زمان کوتاهی برد و زود اومدی بیرون.

تا 3 یا 4 ساعت درد شدیدی داشتی و ناله میزدی.ولی بعد از یه خواب 2 ساعته سرحال شدی و شروع کردی به بازی.قربونت برم الهی.خنده ی تو دنیارو برام بهشت میکنه عزیز مامان.الهی همیشه سالم و تندرست و شاد باشی عزیزم.

آخیش خیالم راحت شد. با هم یه مرحله بزرگ رو پشت سر گذاشتیم.خدایا شکرتتتتتتتتتتتت

این آب میوه رو عمو علیرضا(شوهر خاله غزال)برات گرفته.ترکیب پرتغال و هویج.چقدرم دوست داشتی.نوش جونتتتت

اینجا مادرجون ریحانه داره بهت پلو خورش میده.کلی هم کیف میکنید جفتتون

با اون خنده ی شیطنت آمیزت.خارش لثه هات هم که امانتو بریده.هی فک پایینتو میاری جلو و بهم میسابی  بس که اذیت میشی

پسرم عاشق کتاب داستانه.وقتی باباش براش کتاب میخونه ببینید چه با  دقت نگاه میکنه و گوش میده