علی ماعلی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

دلنوشته های من برای زیباترینم

هفته 34

1392/10/22 19:55
نویسنده : مامانی
256 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم

سلام ثمره ی عشق منو بابایی

الهی من فدای اون پاها و دستای قویت بشم که از درون کبودم میکنی با مشت و لگدات

میدونم خیلی وقته که نیومدم تا برات بنویسم

تو استراحت بودم ....آخه یخورده آقای دکتر مهربونمون نگرانمون کرد...بگذریم

اینقد این روزا خوشحالم چون هر روز به بغل گرفتنت و بوییدنت نزدیکتر میشم

بابایی هم کلی قربون صدقت میره

عاشق هردوتونم

از خریدایی که برات کردم بگم...

دست مامانی و بابابزرگ و خاله غزالت درد نکنه که حسابی دلمونو شاد کردن

بعد از 2 روز گشت و گذار و خرید یکم درد و انقباض گرفتم

خیلی ترسیدم ... مجبور شدیم ساعت 12 شب بریم بخش زایمان بیمارستان تا تحت نظر باشم

استرسم بیشتر شد..ولی خداروشکر خطر رفع شد

دکترم بهم استراحت مطلق داد و آمپول ریه تا هر ریسکی رو از بین ببریم

تو این مدت بابایی برامون سنگ تموم گذاشت

خیلی مدیونشم ....خیلی.

خدا سایه ی همه ی پدرارو رو سر خونوادشون حفظ کنه

الهی آمین

منم تا حدود زیادی سنگین شدم...شکمم ترک خورده و ترکاش از پشت کمرم شروع شده...خخخخخخ

بابایی برام کرم ضد ترک هم خریده که هزینش بالا بوده

فداش بشم که خیلی به فکر ماست و برامون کم نمیذاره اصلا ...   اینم یکی از زحمتهاشه. ببین چه با سلیقس

اینم برای پیشباز قدم شما و دلخوشی من خریده

واین گل رو هم با عشق زیاد پرورش داده که به قول بعضیا قیمت نداره و خیلی ها هم عاشقش شدن


تو هفته 30 آقای دکتر  وزن شما رو 1452 اعلام کرد و از روند رشد شما راضی بود کاملا

بعدشم برا هفته 33 بهمون نوبت داد و تو هفته 33 گفت که بنده فقط باید بخورمو بخوابم تا شما وزنگیریت خوب باشه

منم تموم تلاشمو میکنم

هرچند با دیدن خستگی تو قیافه اطرفیان بدجوری احساس عذاب وجدان میاد سراغم

خوب یکم دردو دل با پسر مهربونم حالمو بهتر میکنه و امیدمو بیشتر

.............

حالا یه چندتا عکس از سیسمونیت برات میزارمقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

بابايي
22 دی 92 14:39
قربونت برم...تو بهترين و مهربونترين مامان دنيا ميشي عزيزم. مرسی بابایی مهربون