آخرین شنبه بهار 92
سلام دلبندم
صبح آخرین شنبه بهار 92 به خیر
مامانیییییییی این روزا حالم خوبه
مشکل خاصی ندارم خداروشکر
گهگاهی یه دردی تو دلم حضورتو بهم گوشزد میکنه که بیشتر مواظبت باشم
بابایی هم این روزا برامون سنگ تموم میزارههههههه حسابییییییییی
کلی میوه های رنگارنگ برام میگیره که بخورم
خیلی هم بهم میچسبه
خیلی هم کیف میکنم
از مهر و محبت و توجه هم که هر چی بگم کم گفتم
خدا روزیشو زیاد کنه و به سفره ش برکت بده و به تنش سلامتی
انشاالله که همیشه سایه ش به سلامت رو سرمون باشه
الهی آمین
................
دیروز رفتیم اقا آرسامو دیدیم
براش یه ست تیشرت و شلوارک اسپورت گرفتم
خیلی ناز بود
میخواستم یکی هم برا شما بگیرم...یعنی بابایی بهم پیشنهاد داد، ولی من که نمیدونم شما دختری یا پسر که بخوام برات لباس بگیرم
با بابایی قرار گذاشتیم اگه شما پسر کاکل زری بودی اسمتو بزاریم علی آقا...(نذر کردیم) آخه حدس میزنم شما تو روز تولد امام علی اومدی تو دلم
انشاالله هرچی که هستی سالم باشی و صالح و باعث افتخار و سربلندی پدرت و من بشی
.............
امشب مامانی و خاله و دایی میان تهران
منم امشب میرم پیششون
دوشنبه هم قراره برم پیش دکتر
خدا کنه به برکت همین روزا همه چی خوب پیش بره
خدایا به برکت همین روزا دل همه ی منتظرا رو شاد کن
نزار بیشتر از این انتظار بکشن
الهی آمین